۸۹ | آغاز مسیر – تحصیل در رشته مهندسی برق و ورود سطحی به بورس ایران

به دلیل شرایط حاکم در اون سالها که تنها مسیر موفقیت را در رشته مهندسی متصور بودند، من هم مثل باقی هم دوره‌ای‌های خودم رشته برق و الکترونیک گرایش مخابرات را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم. اما در کنار تحصیل، به‌طور سطحی بورس ایران را نیز دنبال می‌کردم. نگاه من به بورس در آن دوره بیشتر یک ماجراجویی در سطح مبتدی بود، چرا که ذهن ما را با شعار کلیشه‌ای “بورس، شغل دوم، درآمد اول” پر کرده بودند. اما خیلی زود متوجه شدم که نگاه شغلی به بورس چیزی نیست که بتوان آن را دست‌کم گرفت.

۹۰-۹۱ | ورود جدی به فارکس و چالش‌های اولیه

سال 91 بود که به معامله‌گری در فارکس علاقه‌مند شدم اما درآن بازه زمانی نگاه جامعه به عنوان و‌ نام فارکس بسیار بدبینانه بود از این جهت که نه تنها هیچ آشنایی با بازارهای مالی نداشتند بلکه هرجا صحبت از فارکس می شد گمان میکردند معادل همان گولدکوئست است. در آن زمان فعالیت های زیرزمینی پانزی به شدت فراگیر شده بود و این دلیلی بر این نگاه بدبینانه بود. به همین جهت ترجیح بر این بود که در مورد فعالیت‌هایتان در این بازار با کسی صحبت نکنید.

سالها بعد در سال 98-99 با فراگیر شدن رمزارزها، بازار فارکس هم برای مردم ملموس‌تر شد و حالا امروز جامعه بافعالیت‌های معامله‌گران فارکس آشنا شده است.

در آن سالها منابع فارسی محدودی برای آموزش فارکس وجود داشت و بیشتر مطالبی که در دسترس بود، ترکیبی از استراتژی‌های سطحی و میانگین‌های متحرک بودند که تنها نام “استراتژی” را یدک می‌کشیدند. ورود به این حوزه بدون داشتن منابع معتبر و دسته‌بندی‌شده، مسیر را دشوارتر می‌کرد.
این دوران، دوره‌ای از تلاش مستمر، مطالعه و آزمون و خطا بود. اما یک چیز را می‌دانستم:
اگر می‌خواهم در این مسیر موفق باشم، باید عمیق‌تر از دیگران مطالعه کنم.

۹۲ | تغییر مسیر تحصیلی به ICT و ورود به برنامه‌نویسی

در این سال، به دلیل دلسردی از رشته برق، تصمیم گرفتم مسیرم را تغییر دهم و وارد رشته ICT (فناوری اطلاعات و ارتباطات) شوم. دلیل این تغییر، علاقه‌ی من به شبکه‌های کامپیوتری و برنامه‌نویسی بود. می‌خواستم درک بهتری از ساختارهای نرم‌افزاری بازارهای مالی داشته باشم و در نهایت بتوانم اکسپرت‌های معاملاتی بنویسم.

در این سال با مصطفی در دانشگاه آشنا شدم که او هم به طور موازی در حال فعالیت و مطالعه در این بازار بود و این موضوع من را وارد فاز جدیدی از مطالعه کرد چراکه تمام سعی خودمان را میکردیم تا به هم کمک کنیم و بتوانیم باعث رشد همدیگر باشیم.

سودهای خوبی می کردیم و در کنار آن ضررهایی هم داشتیم اما این احساسات هنوز آماتور بود، چراکه باید بیشتر روی احساسات خودمان کنترل پیدا میکردیم.